شیر تو شیر

این یه وبلاگه فارغ از هر اسم و رسمی

شیر تو شیر

این یه وبلاگه فارغ از هر اسم و رسمی

از هر دری ۲

۱- وقتی شنیدم خیلی ناراحت شدم: یکی از بچه های دانشگاه که توی طرح بوده رو با دوست پسرش توی همدان گرفتن اونوقت فکر میکنین چی شد. خانم به عنف فوتیده شدن. جالبه که این خانوم دکتر تازه از همه بچه هاشون تو این قبیل مسایل مودبتر و ناوارد تر بوده و فقط جلوی مامورا مقاومت کرده. هی میگم نرین با دوستاتون بیرون یه وقت ممکنه فوت کنین از ما گفتن.

۲- یه پیشگو از این مدلای آکادمیکش گفته تا ۳ سال دیگه اتفاقی می افته که دنیا رو تکون میده. واقعا که بعضیا چی فکر میکنن. یعنی شما رو سر تون چیزی می بینید؟

۳- رفتم بولینگ عبدو آقاهه به زور داره کاریکاتور منو میکشه اونوقت دماغ دراکولایی بغلیمو گذاشته رو صورت من؛ لاکردار. آخرشم گیر داده که باید ۴۰۰۰۰ ریال منو بدی وگرنه من محتاد میشم.  

۴- یه مثل معروف تو بلاد کفر هست که میگه: سه دسته آدم تو اینجا باید فقط بدو ان ولی به مقصد نمیرسن: زنا سیاها ویهودیا. امیدوارم ایندفعه بالاخره این مثل نقض بشه.

۵- نظر به عقیده بعضی ها که میگن تو ایران آدما اول به یه پستی منصوب میشن و بعد از ۱ ۲ سالی تازه چم و خم کار دستشون میاد؛ (بلانسبت روحانی و لاریجانی و ...) من پیشنهاد میدم همه ۷۰ میلیون جمعیت کل کشورو به نوبت به یه پستی منصوب کنن بلکه بعد یکی دو سالی مام یه پخی شدیم. به خدا ما کم اشتهاییم و قول میدیم به مسوولیت یکی از پستای برق فشارقویم رضایت بدیم.

ختم به خیر سریال میوه ممنوعه

میگم ۳۰ قسمت نویسندگان این سریال خودشونو کشتن کارگردان با میزانسنا و بازی گرفتناش خودشو کشت فیلمبردار با کادر بندیهاش و ... بعضا کولاک کرد و خودشو کشت بازیگرا اکثرا بهترین بازی هاشونو رو کردنو خودشونو کشتن موزیسینو چی بگم که اونو نکشتن ولی اون خودشو کشت تا ..........................

 

قسمت آخر با ختم ۳ جز قران و چند نطق انتخاباتی ختم به خیر شد (البته منهای بعضی لحظاتش) بقیشم ان شالاه گربست سانسور چیه زبونتو گاز بگیر.

از هر دری ۱

۱- داشتم توی ویکی پیدیا اسم بعضی ها رو سرچ میکردم که واقعا حیرت زده شدم:

استاد آینده من با ۱۱۰۰ مقاله اسمش اون جا نبود ولی اسم و مقاله من و شاید ده ها هزار نفر دیگه بود. به این میگن قدرت جهت دهی یک رسانه فی نفسه قدرت مند؛ چه عمدی و چه غیر عمدی. ؛)

۲- چرا دنیا اینجوریه: وقتی میخوای نمیشه.... ولی اکثرا برعکسشه: نمیخوای و شرمندم که بگم میشه.

۳- میگم این الگور چه حالی یه این هیلی داده با نوبل و اسکار و امیش. فکر کنم کار باراک یک سره شده. البته یه قدم مونده که الگور بعله رو بگه.

۴- دیشب یه دوستی میگفت یه کسی رو به جرم نگهداری بعضی کتب گرفتند. جالبه که همه کتابا توی این مملکت اجازه چاپ گرفته. اونوقت اسمش کتابای تجسس و ضد دینیه. جل الخالق.

شیر تو شیر

حتما از اسم این جا فهمیدید که من تو این وبلاگ نمی خوام روی یه موضوع فوکوس کنم.

یعنی از شیر مرغ تا آدمیزاد تو این جا پیدا میشه.

امیدوارم که روده درازی و یاوه گویی نکنم.

سلام

سلام

من قلیم.

همین.

امروز داشتم به برندگان جایزه نوبل یه نگاهی مینداختم ببینم چه ربطی به ایران دارن:

 دیدم برنده جایزه نوبل ادبیات مامان و باباش تو باختران ایران زندگی میکردن خودشم اونجا به دنیا اومده.